هومئوپاتي، روشي درماني است كه در آن ادعا ميشود با تحريك دستگاه ايمني و حياتي بيمار توسط داروهاي خاصِ هومئوپاتي، اقدام به درمان بيمار ميشود. بر اساس اصول اوليه هومئوپاتي، هر مادهاي يا عاملي كه بتواند در بدن سالم ايجاد يك سري علائم بيماري كند، ميتواند در صورت تجويز به فردي بيمار با همان علائم، بيماري وي را درمان نمايد؛ به شرط آنكه علائم موجود در بيمار و علائمي كه آن ماده دارويي ميتواند ايجاد كند، تا حد ممكن مشابه باشند. درمانگران هوميوپاتي ادعا ميكنند كه داروهاي آنها حاوي «خاطره» داروها هستند و اينقدر ضعيفاند كه اثر جانبي ندارند، اما باعث بهبود كلي فرد ميشوند
در مورد اثر حجامت، مطالعات باليني بسيار محدودي صورت گرفته است. در اين بين مطالعاتي روي تأثير حجامت بر چربي خون، قند خون و سندرم متابوليك انجام شده كه نشان دادهاند، حجامت ميتواند در بهبود علائم اين عارضهها نقش داشته باشد؛ اما اين تحقيقات به دليل تعداد كم شركتكنندگان و پايين بودن كيفيت پژوهشها چندان قابل استناد نيستند. علاوه بر اين، اثر حجامت روي سردردهاي ميگرني و ضرباندار، دردهاي مفصلي، كمردرد و قلب نيز مورد بررسي قرار گرفته كه نشان دهنده تأثير اندك و در شرايط خاص است، اما اين دست مطالعات نيز كيفيت لازم را براي اينكه به آنها استناد شود، ندارند
حجامت نوعي روش درماني در طب سنتي است كه در آن با ايجاد خراشهايي در سطح پوست و ايجاد مكش، مقداري خون از محل خراشها خارج ميشود. حجامت از جمله اعمالي است كه در تمدنهاي بسيار قديمي مانند تمدنهاي مايا، آزتك، مصر و بينالنهرين وجود داشته و به منظور رهانيدن بيماران از بيماري و درد صورت ميگرفته است. حجامت در فرهنگ اعراب نيز وجود داشت و از منظر پيامبر اسلام، يكي از راههاي درمان بيماريها محسوب ميشد.[۱۰]
حجامت در صورتي كه در محيط آلوده و به دست كساني كه در علم پزشكي تخصصي ندارند صورت گيرد، ميتواند باعث انتقال انواع عفونتهاي خوني از جمله ايدز و هپاتيت شود. همچنين خونريزي ناشي از حجامت -به ويژه حجامت در ناحيه گردن- ميتواند خطرناك باشد. در سال ۱۳۷۷ خورشيدي با مصوبهٔ معاونت درمان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي انجام حجامت توسط پزشكان در مطبها به خاطر خطرات آن -از جمله عفونت و خونريزي كه در صورت عدم كنترل به موقع آن ميتوانند مشكل ساز شوند- ممنوع اعلام شد؛ اما اين بخشنامه چند سال بعد، به دليل «مغايرت با شرع» بر اساس نظر فقهي شوراي نگهبان با حكم ديوان عدالت اداري لغو شد
متخصصان و طرفداران طب سنتي، به منظور رد پزشكي نوين و اثبات كارآمدي روشهاي سنتي به استدلالهايي همچون موارد زير متوسل ميشوند:
توسل به سنت: توسل به سنت در موارد درماني معمولاً اين گونه مطرح ميشود كه «طب سوزني هزاران سال سابقه دارد و اگر اشكالي داشت تا امروز منسوخ شده بود.» يا «طب سنتي ايران از ابنسينا تا همين اواخر تدريس و اجرا ميشده و نميتواند غلط باشد.» منتقدان طب سنتي، اين استدلال را نوعي مغالطه پيش فرض نادرست ميدانند.[۱۱]
طبق تحقيقات انجام شده، در طول يك قرن گذشته به مدد پزشكي مدرن، متوسط طول عمر انسان در حدود دو برابر شده است.[۱۴] اين در حالي است كه طب سنتي با وجود قدمت چند هزار ساله، در مقايسه با پزشكي نوين، اثر چنداني بر طول عمر و سلامتي انسان نداشته است. در گذشته، براي هزاران سال وبا، ديفتري، كزاز، سرخك، طاعون، فلج اطفال و بيماريهايي از اين دست، هر ساله هزاران و ميليونها قرباني ميگرفت كه در حال حاضر طب جديد آن را درمان كرده است. به مدد پزشكي نوين در قرن اخير ميزان مرگ و مير مادران و نوزادان به يك دهم كاهش يافته و از كار افتادگي به شدت پايين آمده است.[۱۱]
موارد ناكارآمد: در اين استدلال بيان ميشود: «مگر طب نوين همه بيماريها را درمان كرده است؟ هنوز بسياري از مردم از سرطان و بيماري قلبي ميميرند و بيماريهاي مزمن نه تنها درمان نشدهاند بلكه بيشتر هم شدهاند. علاوه براين پزشكي مدرن پر هزينه است و پزشكان زيرميزي هم ميگيرند.»
متخصصان و طرفداران طب مدرن در پاسخ به اين استدلال چنين بيان ميكنند كه پزشكي مدرن تأثير مطلق ندارد و درمان همه بيماريها را پيدا نكرده است؛ اما در ميان پزشكيهاي موجود بهترين و از نظر علمي تنها گزينه معتبر است. از نظر آنها رواج بيماريهاي مزمن اتفاقاً به علت افزايش طول عمر مردم و از خدمات همين طب مدرن است
برخلاف تصور عمومي كه مصرف گياهان دارويي را بدون عوارض و خطر ميدانند، اين نوع از داروها نيز داراي عوارض جانبي است. اين عوارض، علل مختلفي چون مصرف بيش از حد، تداخل با داروهاي طب رايج و واكنشهاي خود به خودي و غيرقابل پيش بيني مانند آلرژي دارد. همچنين عدم وجود استاندارد قطعي براي محصولات و توليدات گياهان دارويي ممكن است منجر به مشكلاتي در كيفيت آن شود. از جمله اين مشكلات ميتوان به تقلب، مواد اوليه نامشخص، جايگزيني يك گياه به جاي گياه ديگر و مواردي از اين دست اشاره كرد. كاربرد نامناسب گياهان دارويي نيز ميتواند كُشنده باشد. به عنوان مثال استفاده نا به جا از كاوا منجر به تخريب شديد كبد ميشود. همچنين داروهايي مانند جينكو كه باعث بهبود جريان خون ميشود، ممكن است خونريزي حين جراحي را افزايش دهد
از نظر پزشكي بر پايه شواهد درمانهايي كه در سطح وسيع مورد استفاده قرار ميگيرند، بايد ابتدا از سد مطالعات آزمايشگاهي و باليني باكيفيت گذشته و پس از بررسي همه خطرهاي احتمالي و طي مراحل مختلف، اجازه استفاده بگيرند.[۱۰]
در حال حاضر طب سنتي در ايران در «دانشكده پزشكي سنتي» در حال بررسي باليني علمي است. به عبارت ديگر خواص دارويي گياهان با آزمايش مشخص شده و تبديل به دارو ميشوند. در اين بين مواردي كه توسط آزمايشها تأييد نشوند، كنار گذاشته ميشوند
طبق تعريف سازمان بهداشت جهاني، «طب سنتي مجموعهاي از دانستهها، مهارتها و اعمال كه بر پايه نظريهها، باورها و تجربههاي بومي فرهنگهاي مختلف است؛ خواه قابل شرح باشد يا نباشد كه در بهداشت و نيز پيشگيري، تشخيص، بهبود و مداواي بيماريهاي جسمي و ذهني مورد استفاده قرار ميگيرند.»[۷] در مقابلِ طب سنتي، طب نوين قرار دارد كه بر اساس يافتههاي علمي و با آزمايشهاي دقيق و با آگاهي از ساختار بدن انسان و مكانيزمهاي بيماري، به درمان ميپردازد.[۸]
طب سنتي بر پايه تجربيات افراد در طي ساليان متمادي بدست آمده و شايد در گذشته كه روشهاي تحقيق وجود نداشتند، بهترين راه يا حتي تنها راه پيشگيري و درمان به حساب ميآمدند؛ اما امروزه بسياري از اين روشها بي اثر يا حتي مضر تلقي ميشوند. در پزشكي بر پايه شواهد براي اينكه يك روش درماني يا دارو به استفاده عمومي برسد، بايد از مراحل بسياري بگذرد.[۹] داروهايي كه در بازار عرضه ميشوند پس از آنكه در آزمايشگاه از مراحل مختلف ميگذرند، بايد وارد فازهاي باليني شوند و بعد از تحقيقات كافي و بدست آمدن آمار دقيق از اثرات مثبت و حتي عوارض جانبي آنها اجازه آن را مييابند كه وارد بازار شوند و در اختيار عامه مردم قرار گيرند. در حالي كه در مورد روشهاي درماني و داروهاي طب سنتي، چنين مراحلي طي نميشوند و اين روشها بدون آزمايش و بدون اين كه از نحوه اثر آنها اطلاعات دقيقي به دست آيد، مورد استفاده قرار ميگيرند.[۸] هرچند در علم نوين سعي بر آن است تا طب سنتي و روشهاي آن مورد آزمايش قرار گيرند، تا در صورت مفيد بودن، مورد استفاده قرار گيرند؛ اما هنوز بسياري از روشهاي سنتي ميتوانند خطرناك باشند. سازمان بهداشت جهاني بر اين باور است كه هنوز به ميزان زيادي تحقيقات آزمايشگاهي و باليني نياز است تا بتوان بي خطر بودن و اثر بخشي طب سنتي را تأييد كرد
در تاريخ علم، مهمترين ويژگي طب يوناني-مزاجي، سكولار (دنيوي) بودن آن است. تا قبل از ابداع اين نوع از طب، بيماري و سلامت به نيروهاي ماوراءالطبيعه همچون خدايان نسبت داده ميشد. تا اين كه طب يوناني براي نخستين بار سعي كرد كه سلامت و بيماري را صرفاً با عوامل طبيعي همچون اخلاط و مزاجها توضيح دهد و با اتكا به همين دانش و با روشهايي مانند حجامت يا مداخلههاي تغذيهاي در جهت رساندن به تعادل درمان كند. به همين علت هم بود كه عدهاي از دينداران و صوفيان مانند مولانا آن را به شدت طرد و نفي ميكردند. اين گونه از طب در هماهنگي كامل با ديگر شاخههاي دانش يونان باستان و قرون وسطي بود كه با گذشت زمان و برآمدن دانشهاي مدرن از جمله پزشكي مدرن، دانش يوناني كه بر فرضيات نادرستي استوار بود، بياعتبار شد. از جمله شيمي مبتني بر چهار عنصر (آب، آتش، خاك و هوا)، هيئت مبتني بر هفت آسمان و طب مبتني بر چهار خلط همگي بي اعتبار شده و به تاريخ علم پيوستند. اما اين در تاريخ علم باقي ماند كه «اين طب مزاجي بود كه براي اولين بار طب را سكولار كرد و براي بيماري و سلامت توضيح و تبيين غيرديني ارايه داد.» اين در حالي است كه بسياري از طرفداران طب سنتي، طب مبتني بر مزاج و خلطهاي چهارگانه را به اشتباه مترادف طب اسلامي و ديني ميدانند. در واقع در دوران تمدن اسلامي اين «دانش يوناني» بود كه رواج داشت.[۵] ترجمهٔ عربي آثار پزشكي جالينوس در سدهٔ سوم هجري، از سوي حنين بن اسحاق انجام گرفته بود. در حقيقت نوشتههاي جالينوس و ترجمههاي عربي آثار بقراط، بنياديترين و مهمترين منابع دانش پزشكي در جهان اسلام به شمار ميرفتهاند
طب سنتي يا طب مزاجي، گونهاي از پزشكي جايگزين است كه در آن به مزاجها و خلطهاي چهارگانه (سرد، گرم، خشك و مرطوب يا دم، صفرا، بلغم و سودا) باور دارند. معمولاً طب سنتي يا طب مبتني بر مزاج و خلطهاي چهارگانه را مترادف «طب اسلامي» ميدانند؛ در حالي كه اين نوع از طب، ريشه در يونان باستان و پيش از اسلام دارد. در برخي كشورها همچون هند و بنگلادش كه هنوز اين گونه از طب در بعضي مدارس سنتي و حاشيهاي آموزش داده ميشود، با عنوان «طب يوناني» شناخته ميشود. ابن سينا و زكرياي رازي نيز در نوشته هايشان توضيح دادهاند كه منبع اصلي آموختههايشان كتابهاي جالينوس و بقراط بوده است. در واقع اين طب يوناني-جالينوسي بوده است كه در دوران تمدن اسلامي توسط ابن سينا، جرجاني، اهوازي و ديگران توسعه داده شد
منظور از پزشكي جايگزين (انگليسي: Alternative medicin) يا درمان جايگزين، طب جايگزين يا طب مكمل، كليهٔ روشهاي درماني است كه در حيطهٔ پزشكي رسمي (مدرن) قرار نگرفته يا اثربخشي آنها اثبات نشده٬ رد شده٬ غيرقابل اثبات يا زيان بخش است. امروزه درمان هاي جايگزين به عنوان شبه علم[۱] و شيادي علمي[۲] شناخته مي شوند. انسان در درازاي تاريخ شيوههاي گوناگوني براي درمان و بهداشت بهكار بردهاست؛ از پزشكي سنتي تا هوميوپاتي، گياهدرماني، سنگدرماني، آبدرماني، فرادرماني،[۳] انرژيدرماني، پزشكي كهن ايراني (اوستا، ابوعلي سينا، ابوريحان بيروني)، مصري و چيني و پزشكي سلولي. درمان هاي جايگزين مشخصا روشهايي هستند كه مورد تاييد دانش پزشكي قرار ندارند. آن بخش هايي از روشهاي سنتي كه قابليت اثبات علمي دارند، پيشتر به عنوان طب مدرن يا دانش پزشكي شناخته مي شوند و عنوان درمان جايگزين ندارد.
همهٔ روشهاي پزشكي جايگزين يا مكمل، در فرايند درمان، داراي بخشي غيرقابل تعريف يا حلقهاي گمشده ميباشند كه از ديدگاه علم قابل بررسي نيست. اين مسئله كه در اين نوع پزشكي، از بيمار چه خواسته ميشود، مشخص است و تأثير آن بر بيمار نيز قابل ثبت و ضبطِ دقيق علمي و قابل تكرار و تجربه است، اما بهبود از نگاه علمي قابل توجيه نيست.[۴]
متخصصان و طرفداران اين نوع از درمانگري، ضمن رد روشهاي درماني پزشكي مدرن، از روشهاي درماني سنتي و جايگزين، براي بهبود و علاج بيماريها استفاده ميكنند. در مقابل، متخصصان پزشكي رايج نيز، روشهاي درماني سنتي و جايگزين را غيرعلمي و نوعي از شبهعلم ميدانند.
تعداد صفحات : 0